شروع یک غزل باشد ردیفش با نیفتاده
میان بستر افتاده ولی از پا نیفتاده
همین که دید در را زیر لب آرام می فرمود
که این در با فشار ضربه ی یک پا نیفتاده
نوک تیز و بلندی قد این میخ ها یعنی
که این خانه خطر دارد درش حتی نیفتاده
برای دلخوشی زینبش فرمود خوبم
ولی فهمید مولا دنده هایش جا نیفتاده