خدا نان تو را هرگز نگیرد از گدا زهرا
پناه بی پناهی من بی دست و پا زهرا
چراغش فانوس حیات خانه ات بوده
تو آن نوری که جریان داشتی از ابتدا زهرا
کمال ظرف تو بیش از حد ام ابیهاییست
به این ترتیب باید گفت ام الانبیا زهرا
عبا را اعتباری بی حظ حضور تو
به زیر سایه ی تو جمع شد اهل کسا زهرا
پر چادر نماز وصله دارت آبروی ماست
گرفته پرچم ما رنگ از این نخ نما زهرا
اگر درد است درد عشق تو دردت به جان من
ز عشاقت نمی آید به جز قالو بلا زهرا
جواز اتصال ما به تو دست حسن جانت
همین فرزند ارشد شیعه را بردست تا زهرا
علی نام تو را ورد لب فرزندهایت کرد
صد و ده مرتبه با مرتضی گفتیم یا زهرا
مرا جان حسینت روز محشر گم نکن مادر
محال است اینکه از دستت شود دستم رها زهرا
قلاف قنفذ نامرد هم عهد تو را نشکست
چه محکم دست بیعت داده ای با مرتضی