توان واژه کجا و مدیح گفتن او
قلم قناری گنگی است در سرودن او
سرودنش به اقالیم شعر ممکن نیست
کمیت معجزه لنگ است پیش توسن او
چه دختری که پدر پشت بوسه ها می دید
کلید گلشن فردوس را به گردن او
چه مادری که به تفسیر درس عاشورا
حریم مدرسه کربلاست دامن او
دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد
پیام می چکد از چلچراغ شیون او
نسیم خسته! بیا و هوای او آور!
که سوی ما بوزد آفتاب مدفن او