الهی بمیرم این روزا تب داره مادر
الهی بمیرم این شبا تا صبح بیداره مادر
درد داره اما لبخند می زنه
خیلی به فکر فردای منه مادره دیگه
مردم مردم
می سوزه از تب چیزی نمیگه
امشب و هر شب چیزی نمیگه مادره دیگه
دنیا برا من شیرینه تا وقتی سایه اش رو سرمه
دنیای من مادرمه دنیای من مادرمه
فاطمه مادرمه و فاطمه مادرمه و فاطمه مادرمه ...
الهی بمیرم که چه زود پیر شده مادر
الهی بمیرم انگار از دنیا سیر شده مادر
با اینکه روی پاهاش ورمه هر جای خونه دور و برمه مادره دیگه...
هر جای خونه دور و برمه مادره دیگه...
از درد بازوش چیزی نمیگه از زخم پهلوش چیزی نمیگه مادره دیگه...
از زخم پهلوش چیزی نمیگه مادره دیگه...
دنیا به دردام تسکینه تا وقتی سایه اش رو سرمه
تا وقتی سایه اش رو سرمه
دنیای من مادرمه دنیای من مادرمه
فاطمه مادرمه و فاطمه مادرمه و فاطمه مادرمه ...