سودش فراوان ست و خیرش نیز بسیار است
آنکه تو را با قیمت جانش خریدار است
یاد من و دربدری های دلم باشید
پروانه ای دیدید اگر تا صبح بیدار است
معشوق زیر منت عاشق نخواهد بود
صدبار قربانش شوم بازم طلبکار است
عاشق شدن هم سوختن هم ساختن دارد
بیخود نفرمودند راه عشق دشوار است
از شش جهت گیسوی تو راه مرا بسته ست
هرکس که عاشق میشود ذاتاً گرفتار است
بی تو همین که زنده میمانم گنهکارم
بین خلایق بیشتر عاشق گنهکار است
فکر من جامانده ی وامانده هم باشید
ای کاروان آهسته تر؛ در پای من خار است
با گریه کار طفل بهتر راه میافتد
گر کار ما زاری نباشد کارمان زار است
امروز باید یار را با گریه راضی کرد
فردا که اعلامیه ی ما روی دیوار است
چشمی که گریان نیست نابینا شود بهتر
در مجلس تو دیده یا تر هست یا تار است
جز گریه از ما فاطمه چیزی نمیخواهد
نوکر که گریان نیست نوکر نیست ؛ سربار است
گریه کن تو زینب است و مادرت زهرا
این گریه های ما فقط گرمی بازار است
دخت علی مرتضی اینجا چه میخواهد؟!!
زینب کجا اینجا کجا؟ اینجا که بازار است