با غمت دل علی به غم نشسته
غصه ی تو قلب حیدرو شکسته
درِ خونه ای رو آتیش زده دشمن
که به روی هیچ کسی نبوده بسته
کاشکی گدا باشه کسی که داره میزنه بر در
کاشکی یتیم باشه نمونه اینجا پسِ در مضطر
کاشکی اسیر باشه بگیره آزادیشو از حیدر
مردم این کوچه قدیما مهمون علی بودن
اینا که زنهاشون کنیز خاتون علی بودن
حتی یهودی ها همیشه مدیون علی بودن
حالا چی شده به سلام علی پاسخ نمیدن
درِ خونه رو وای آتیش میزنن
ای فاطمه جان ای فاطمه جان
چه کنم که تو نیای کنار این در
چی بگم که جون ندی برای حیدر
که تو خونمون بمونی واسه زینب
که گل علی نشی با ضربه پرپر
دست منو بستن فدای بازوی تو زهرا جان
نیفته کاش هیچ وقت یه خم به ابروی تو زهرا جان
نباشه کاش هیچ وقت شکسته پهلوی تو زهرا جان
چهل تا بی ایمان به هیچ مرامی ندارن باور
چهل تا نامردن هجوم آورن نیا پشت در
چهل تا بی غیرت ببین چه کردن با دل حیدر
زهرای منی به خدا تو فقط همتای منی
به خود تو قسم دنیای منی
ای فاطمه جان ای فاطمه جان
اومدم با غصه و غمام به خونه
به وصیتت عمل کنم شبونه
چادرت رو رو تنت کشیده فضه
بعد تو خدا کنه علی نمونه
آهسته آهسته چشای مردم میره سمت خواب
آهسته آهسته میتابه با غم رو زمین مهتاب
آهسته آهسته میریزه اسما روی دستم آب
آهسته آهسته رو بندتو بر میدارم از روت
آهسته آهسته میمیرم از زخمِ روی ابروت
آهسته آهسته میریزم آب رو ورم بازوت
تنهام نذارین که علی میمونه تنها و غمین
ای فاطمه پاشو اشکامو ببین
ای فاطمه جان ای فاطمه جان