بارونه کربلا
مادرت میشه مهمون کربلا
شب جمعه روضه خونه کربلا
بارونه کربلا
سر پیراهنت پیرم کردند از زندگی
سیرم کردند از زندگی
سیرم کردند
بی محمل بردنم دستای بسته چهل منزل بردنم
چند تا بی مروت قاتل بردنم بی محمل بردنم
بگو از رو تنت پا برداره
این تشنه لب خواهر داره
سر پیراهنت پیرم کردند از زندگی
سیرم کردند از زندگی
سیرم کردند
زینب از تل بره گفتی ذوالجناحم از مقتل بره
کاشکی می گفتی مادر اول بره
سر هر کوچه من سنگ می خوردم
از مرد و زن سنگ می خوردم
سر تو از سر نی می افتاد و
مادرت هی می افتاد
گفتم اینجا رو نه
دوست دارم بازار و این بازار و نه
هر کاری می کردند این کارها رو نه
اینجا عمه ام شکست
سرت از نیزه افتاد وشد دست به دست
زن وبچه ات بین وحشی های مست