موهام خاکی؛ جونم خسته
پاهام زخمی؛ چشمام بسته
بابا! روی دامانم سر داری
بابا! رو لبات خاکستر داری
بابا! تو نگفتی دختر داری
غمم هزار هزاره
روزام شبای تاره
دیگه آخر کاره
مثل مادر، خانوم خانومم
بیتاب بیتابم؛ آروم آرومم
تیغ آهم، شد شمشیرم
سرگردونم؛ پیر پیرم
بابا! یه شب از عمّه جا موندم
بابا! توو بیابون تنها موندم
بابا! تا تونستم قرآن خوندم
حالا آخر راهم
ببین آتیشه آهم
بگو که بیگناهم
دیدی شبها، راز و نیازامو
خسته شدم امّا خوندم نمازامو
بیتو موندم کنج زندون
من موندم با دست لرزون
بابا! رو تنم زخم شمشیره
بابا! بیتو روز و شب دلگیره
بابا! دخترت بیتو میمیره
تا اسمتو میارم
یه عالمه میبارم
دیگه بیا کنارم
آروم میشم وقتی بیای پیشم
تو مهمونم میشی؛ من مادرت میشم