شبکه های اجتماعی
لطفا حداقل دو حرف را وارد کنید ...
روزی شنیدم این روایت را که زهرا
روزی شنیدم این روایت را که زهرا

دو‌شنبه، 05 دی 1401 - حنیف طاهری - عبدالله بن الحسن(ع) | 4 دی | 1401 مدت زمان:21:08

دانلود مداحی ها و نوحه های حنیف طاهری با لینک مستقیم دانلود همراه با متن نوحه و متن مداحی

حنیف طاهری
عبدالله بن الحسن(ع) | 4 دی | 1401
روضه
ایام فاطمیه

روزی شنیدم این روایت را که زهرا

فرمود بعد از شکوه از بعضی به مولا

مردم نمی پرسند حال از ما بماند

خسته شده همسایه از زهرا بماند

سلمان نمی پرسد چرا احوال ما را

خیلی تعجب مانده ام از کار دنیا

دیدی اگر او را بگو چشم انتظارم

با او بگو یک کار واجب با تو دارم

پیغام زهرا را به سلمان برد مولا

سر پیش مولایش نمی آورد بالا

سلمان به مولا گفت،از روی خجالت

تنها نیامد خادمت ، سلمان عیادت

سلمان به دیدار تمام نور آمد

ملک سلیمان بود مثل مور آمد

زهرا به او فرمود تو با اهلبیتی

دوری نکن از ما که از ما اهلبیتی

یک ظرف خرما داد صدیقه به سلمان

پس اینچنین فرمود آن خاتون به مهمان

بعد از تناول ای مسلمان از دعایم

با خود بیاور هسته هایش را برایم

سلمان به خانه برد آن ظرف رطب را

اما نمیدانست مقصود از طلب را

پس هر چه خرما خورد و هر چه میشمارد

او با تعجب دید که هسته ندارد

آمد دوباره محضر زهرای اطهر

پرسید علت را از آن جان پیمبر

فرمود زهرا بعد گریه با نجابت

سلمان نمی آید کسی اینجا عیادت

گفتم به این عنوان بیائی باز اینجا

این روزها تنها شده ام ابیها

از درد میپیچم به خود همواره هر شب

تا صبح بیدارم فقط از شدت تب

الجار ثم الدار گفتم،جایش آنها

گفتند ما خسته شدیم از اشک زهرا

سلمان دعا کن زودتر حاجت بگیرم

خسته شدم دیگر دعایم کن بمیرم...


دانلود رادیو عقیق از کافه بازار