در زدم، گفتم بیاین به یاری
در زدم، گفتم که یار نداری
در زدم، اما درا رو وا نکردن
آه نکش، من مگه مُردم آقا
آه نکش، هنوز که نیستی تنها
آه نکش، بدجوری میگیره دل من
تویی همه دار و ندارم
طاقت آهتو ندارم
هستیمو پای تو میذارم
دوس ندارم ببینمت بیقرار
حقتو میگیرم از این روزگار
ای مظلوم