مقصود من از باده
دیدار رخ ساقی است
من مست می قدر
دیدار نخواهم شد
در وقت تولد می
از گوش چنان خوردم
تا روز قیامت هم
هشیار نخواهم شد
در بند علی هرگز
در بند نمی ماند
زندانی جز جلف
دلدار نخواهم شد
گر سجده به ابرویت
کفر است منم کافر
گر قبله جز این باشد
دیندار نخواهم شد