بگذار تا بگریَم، چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد، روز وداع یاران"
جان علی
ای سر و سامان علی
قوت دستان علی
روز فراقت شده چون شام غریبان علی
ای دنیا میبینی، دنیام از دستم رفت
زانوهام میلرزه ، زهرام از دستم رفت
زهرام از دستم رفت
.........................................
"بگذار تا بگیرم، جانِ دگر دوباره
با من تکلّمی کن، حتی به یک اشاره"
یار علی
ماه شب تار علی
یاور و غمخوار علی
بعد تو یک چاه شود مَحرَم اسرار علی
تنهای تنهایم مأوام از دستم رفت
ویران ویرانم، زهرام از دستم رفت
زهرام از دستم رفت
.........................................
"بگذار از درونم، آتش کِشد زبانه
یارم تنش کبود است، از ضرب تازیانه"
زخم تنَت
خونِ روی پیرُهنَت
داغ پر و بال زدنَت
کُشته مرا این شب آخر کبودیِ بدنَت
دلتنگم چون ماهِ شبهام از دستم رفت
میسوزم میسوزم، زهرام از دستم رفت
زهرام از دستم رفت