ای قلم از مدیحهء تو عاجز
مناقبت «مدینه المعاجز»
کوثر قرآن و عطیه الله
اسوهء حسنای بقیه الله
بقیه النبوة تا قیامت
ودیعه الرسول بر امامت
مباهله ذکر مناقب توست
«نسائنا» وصف مراتب توست
این سخن ختم پیمبران است
بهشت زیر پای مادران است
عفاف پرورده دامن توست
حجاب یک غنچه گلشن توست
کیست کسی کفو تو جز بوتراب
او پدر خاک و تو مادر آب
مادریات مایه افتخار است
پنج گلت حاصل نه بهار است
والی تو حیات ممکنات است
دعای تو وسیله النجاة است
به ما هرآنچه از خدا میرسد
به لطف «اشفعی لنا» میرسد
دعا کن ای عالیه المضامین
که بشنویم از ائمه آمین
نور دعای تو به سلمان رسید
که او به اعتالی ایمان رسید
تمام مرسلین مسلمان تو
بهشت دلداده سلمان تو
بشارتت داده بهشت آفرین
«ازلفت الجنه للمتقین»
ایتها التقیه النقیه
ایتها الفاضله الزکیه
وَ «آتَوُا الزَّکاة» از تو برجاست
شأن تو «قد افلح من تزکی» است
ولای «صلای) تو حی علی الصلوة است
حی علی الفالح کائنات است
هرآنکه با مهر تو همراه شد
«مع الذین انعم الله» شد
«من یطع الله» رمز شفاعت توست
تو کیستی که در مقام رضا
سیدتی خوانده ترا مرتضی
کفو تو را کتاب کرده تشبیه
به «ذلک الکتاب الریب فیه»
کفو تو کیست؟ رکن ارکان دین
کفو تو کیست؟ صالح المؤمنین
ام ابیهایی و ام الوقار
کیست برادرت به جز ذوالفقار!؟
سلاح تو بیان روشن توست
حماسهات جدال احسن توست
به راه حق تو احتجاج داری
کی به فدک تو احتیاج داری
اگرچه محضر تو دشمن جری است
گریه تو نهضت روشن گری است
(چشم تو صبح و شام، روشنگریست
گریه تو گریه روشن گری است)
صاعقه آه تو در این جهاد
داد بنای ظالمان را به باد
ای غضب تو غضب کردگار
رضای تو رضای پروردگار
قیاسهای ما «مع الفارق» است
نطق تو «والسماء و الطارق» است
نطق تو گویای مناقب توست
خطبه تو «شهاب ثاقب» توست
شهاب ثاقب تو «والنجم» شد
قلب شیاطین همگی رجم شد
حرف حریفان همه تحریف دین
نطق تو «نُورٌ وَ کِتَابٌ مُّبِین»
مبیّن رتبه والای تو
خط به خط خطبه غرای تو
هر کلمه معجزه عین قرآن
موعظه و حکمت و ذکر و برهان
که «انما انت مذکر» این است
«لست علیهم بمسیطر» این است
منطق روشن تو حق و تبیین
حربه دشمن تو مکر و توهین
زنده به انفاس تو تا قیامت
نبوت و ولایت و امامت
«کالمکم نور» روایت توست
«و امرکم رشد»، ولایت توست
زیارت جامعه وصف شماست
«سجیتکم الکرم» ذکر ماست
در دوجهان «ایابنا الیکم»
روز جزا «حسابنا علیکم»
هلاک شد هرکه جدا از شماست
راه نجات «من اتاکم نجاست»
معنی النجاة فی الصدق چیست؟
نجات، جز طریق صدیقه نیست
مقدسه محدثه علیمه
مبارکه مکرمه کریمه
اگرچه اسماء تو جمله «حسنی»ست
احسن اسماء تو اسم زهراست
مراد از «ماقدرو الله» چیست؟
غیر حق از قدر تو آگاه نیست
امر قدر بسته به انشای توست
حکم قضا ختم به امضای توست
کتاب سرنوشت در کف توست
دست خدا کاتب مصحف توست
طبق حدیث حضرت عسکری
تو از تمام اولیا برتری
آنکه در آن حدیث مدحت نمود
از «حجج الله علی الخلق» بود
خواند ولی حجت کبرا ترا
و حجه الله علینا ترا
ای که پدر گفته «فداها» تو را
حدیث «یرضی لرضاها» تو را
نبی ست بیش از همه عارف تو
علی ست دریای معارف تو
کوثری و جاریه تو حورا
بهشتی و شراب تو طهورا
فراتر از سوره انسان تویی
هرآینه عروس قرآن تویی
نور بهشت از لب خندان توست
بارقهای از دُرِ دندان توست
جواهرت لؤلؤ و مرجان توست
دو گوشوار عرش رحمان (از آن) توست
ای حسَنین، حُسن قرآن تو
حسین، «هل جزاء الاحسان» تو
سالم بر حقیقت باطنت
به «سرّ مستودع» تو محسنت
سلام منصوره هفت آسمان
سلام ای اسوه صاحب زمان
ای نبأ عظیم همسر تو
صراط مستقیم رهبر تو
سیره تو نشان دهد راه را
سیر «من الخلق الی الله» را
نور دخیل است به روبند تو
عقده گشوده ست گلوبند تو
چادر تو معجز موسی کند
نور تو اعجاز مسیحا کند
طاهره و پاکتر از هرچه پاک
ذات خدا «طهّرک و اصطفاک»
سیدة النساء عالم تویی
فراتر از هزار مریم تویی
وقت نماز «ارکعی» شنیدی
گاه عروج «ارجعی» شنیدی
تو قبل خلقت امتحان دادهای
کمال صبر را نشان دادهای
حجب و حیا از تو حیات دارد
مقاومت از تو ثبات دارد
قیام «مثنی و فرادا»ی تو
شاهد تنهایی مولای تو
عزم تو در راه امام نشکست
عهد تو «فاستقم کما امرت» است
امر «و من تاب معک» عهد ماست
تا به قیامت استقامت به جاست
********
یک چله انتظار به پایان رسیده است
پایان شام تیره هجران رسیده است
برگی دگر کتاب خزان را ورق زدیم
وقت مرور فصل زمستان رسیده است
اسفند را به مجمر خورشید دود کن
عطر نسیم صبح بهاران رسیده است
اینک بهار، فصل »فَصَلِّ لِرَبِک« است
شأن نزول کوثر قرآن رسیده است
زهراست زهرهای که به یُمن ظهور او
شبهای بیستاره به پایان رسیده است...
نوری که آسمان و زمین را فرا گرفت
روحی که با لطافت باران رسیده است
ریحانهای که رایحه روح پرورش
تا ماورای روضه رضوان رسیده است
برخیز، ای خدیجه که صبرت نتیجه داد
از آسمان برای تو مهمان رسیده است
کلثوم! ساره! آسیه! مریم! خوش آمدید
جان پیشکش کنید که جانان رسیده است
حُسن عروس حضرت قرآن به لطف اوست
دریای نور لؤلؤ و مرجان رسیده است
انسیهای که سوره انسان به شأن اوست
حوریهای به صورت انسان رسیده است
از کوثر کرامت بیانتهای اوست
فیضی اگر به عالم امکان رسیده است
یک چشمه از تَمَوُّج خیر کثیر اوست
دریای حکمتی که به لقمان رسیده است
در سایه تعالی نور دعای او
سلمان به اوج رتبه ایمان رسیده است
معصومهای که در اثر همنشینیاش
فضه به فیض صحبت قرآن رسیده است
صدیقهای که شاهد عهد الست بود
ارث بلای او به شهیدان رسیده است
مهدیهای که پرتو نور هدایتی
از جمکران به پیر جماران رسیده است
مرضیهای که مرز ندارد ولایتش
نور رضای او به خراسان رسیده است