رفت از دلِ فردوس هزاران قلم آورد
انــــدازۀ آفـــاق ورق روی هـــم آورد
میخواست که جبریل کمی از تو نویسد
جـایی که خـدا نـامِ تو را محـترم آورد
صـد بـار تـراشـید درخـتـانِ جهـان را
صدبار نوشت از تو و صدبار کم آورد
تو بودی و دستانِ خدا مُلک و مَلَک را
محـضِ گُـلِ انـوارِ شـمـا از عدم آورد
ما هـیـچ نـبـودیـم؛ ولی مـادریات بود
در هیچ نظر کرد و مرا در رقم آورد
این جـلـوۀ پُر جذبه بر افـلاک مبارک
مـهـمـانِ خـدا آمـده بر خـاک، مـبارک