الى الله سفره الى الله
به سوی خدا، سفر به سوی خدا
حسیناه بدمنه حسیناه
ای حسین تو در خونمان جاری هستی
مشیناه دربک مشیناه
قدم گذاشتیم؛ در راه تو قدم گذاشتیم!
الى الله الى الله
به سوی خدا، به سوی خدا
القارات السبعه ضجت
در قارههای هفتگانه غوغا به پا شد
والکربلاء حسین حجت
و به زیارت کربلای حسین شتافتند!
الى الله الى الله
به سوی خدا، به سوی خدا
شراع السفینه.. یمشی بینه.. الکربله راح
بادبان کشتی ما را به سوی کربلا میبرد
اعله باب المدینه.. سر لگینه.. ملتقى ارواح
بر دروازه شهر رازی یافتیم؛ میعادگاه جانها را
ألنه الکره الارضیه.. منو اهل العزوبیه
از جهانیان پرسیدیم اهل جود و کرم کیستند؟
الزیاره الاربعینیه.. تگول الشاهد
زیارت اربعین شهادت میدهد
عراق حسین مد سفره.. من الموصل الى البصره
که عراقِ حسین از موصل تا بصره سفره خدمت گشود
لحد ماتوصل الحضره.. عراقک واحد
از لحظه حرکت تا رسیدن به بارگاه مقدس، عراقِ تو یکپارچه است
الحسین جننه الحسین.. عناوین حبنه عناوین
حسین؛حسین ما را مجنون کرد … علمداران؛ عشقمان آن علمدارانند
مجانین اعقل مجانین.. بالحسین
دیوانهایم؛ عاقلترین دیوانگانِ حسین
نار الکرم للضیف وجّت.. والکربلاء حسین حجّت
آتش مهماننوازی روشن شد… و همگان به سوی کربلای حسین شتافتند
الى الله.. الى الله
به سوی خدا، به سوی خدا
علمنه بدینه.. ومن بدینه.. نعرف منین
پرچم ما در دستمان بود و آغاز راه را بلد بودیم
یموسم عشگنه.. بیه حصدنه.. خیر الحسین
ای موسم عشقی که در آن عشق حسین را درو کردیم
زرعنه بکل شبر رایه.. حصدنه اجیال مشایه
در هر وجب بیرقی کاشتیم.. و نسلهای پیادهرو درو کردیم
قلیله کلمة هوایه.. قلیله هوایه
حتی کلمه «بسیار» هم در برابر ما بسیار اندک است
الحسبنه تتعب عیونه.. مطر مو بشر شافونه
آن که ما را بشمرد چشمانش عاجز میشوند.. ما را نه همچون آدمیان بلکه همچون باران میبینند
عجیبه شلون حسبونه.. مطر مشایه
عجیب است که چگونه ما را که همچون بارانِ پیادهایم شمردند
شیحسبون خلهم یحسبون ..یزیدون ربعک یزیدون
چه میخواهند بشمارند؟ بگذار بشمارند…افزون میشوند یارانت افزون میشوند
یتعبون والله یتعبون..شیحسبون
خسته میشوند؛ آخر چگونه میخواهند بشمارند
ریح العشگ بالکون عجّت.. والکربلاء حسین حجت
عطر عشق در جهان افشان شد… و عاشقان به زیارت کربلای حسین شتافتند
الى الله.. الى الله
به سوی خدا، به سوی خدا
تشوف المواکب.. عدها واجب.. تخدم الجای
موکبها را میبینیم که خدمت به زائران را واجب میدانند
ویگلوله فدوه.. اهدیلنه خطوه.. وانته مشای
و میگویند ای زائر قربان تو گردیم! حالا که پیاده خدمت ارباب میروی، قدمی را به ما هدیه کن!
ابو الموکب دعه هوایه ..یرب ارزقنی مشایه
موکبدار بسیار دعا میکرد …که پروردگارا پیادهروی حسینی را به من روزی بده!
یکض بالشایل الرایه.. ویبوسه بجدمه
و متمسک به زائر پرچمدار میشود و قدمش را میبوسد
العجائب سبعه ندریها.. خدمتک زادت اعلیها
عجایب هفتگانه را میشناختیم و خدمت به تو به آنها اضافه شد
السبعه اتعجبت بیها.. عجیبه الخدمه
که خدمت عاشقانت تمام عجایب هفتگانه را به شگفت واداشت
الیخدمون کشخه الیخدمون.. ینادون حیهم ینادون
خدمت میکنند زیبا خدمت میکنند… فریاد میزنند شعار «زنده باد» را فریاد میزنند
یسهرون لاجلک یسهرون.. الیخدمون
و از برای تو شبزندهداری میکنند
های الخدم جم عین بجّت.. والکربلاء حسین حجت
خدمتکنندگان تو چه چشمهایی را به گریه انداختند و به زیارت کربلای حسین شتافتند
الى الله.. الى الله
به سوی خدا، به سوی خدا
اجت کل هویه صابئیه والمسیحین
تمام هویتها آمدند؛ از صائبی تا مسیحی
تشوف الطوائف بالمواقف تعشگ حسین
در موقعیتهای مختلف طوایف مختلف را که عشاق حسینند میبینی
تره الازدیه والسنه..مشی لحسین تتعنه
ایزدیها و سنیها با وجود مسافتهای دراز، راهی میشوند
تشوف بکربله الجنه یسید الجنه
تا در کربلا، آقای بهشت را ببینند
یمجنن بنی آدم.. حسین موحد العالم جف للذله ما سالم
الک نتعنه
ای که تمام آدمیان را مجنون کردی
حسین! ای موحد عالم! ای دستی که برای ذلت و حقارت دراز نشد…
دیانات تزورک دیانات.. کرامات شافت کرامات
تمام آیینها تو را زیارت میکنند … آری آنها کرامتهای تو را دیدند
رسالات بدمک رسالات..دیانات
رسالتها در خون تو جاریست و دیانتها
جم طائفه بحبک احتجت.. والکربلاء حسین حجت
چند طایفه به آیین عشق تو گرویدند و به زیارت کربلای حسین شتافتند؟
الى الله.. الى الله
به سوی خدا… به سوی خدا
وبیوم اربعینک.. جف یمینک ینطی للناس
و در روز اربعین تو دست مبارک أیْمنت به مردم میبخشاید
البیرغ یعگده.. العنده شده عنده عباس
آنکه مشکلی دارد گوشه بیرق را گره بزند … آنکه مشکلی دارد؛ عباس را نیز دارد…
المریض ابابه یتعافه.. والاعمى یشوف اذا شافه
مریض در جوار او شفا مییابد… و کورچشم به جمال عباس بینا میشود
گمر حیرنه بأوصافه.. دخیل ابو فاضل
ماهی است که با وجنات و سکناتش ما را حیران کرد
الیحلفه بعمة الساده.. مباشر یاخذ مراده
آنکس که او را به عمه سادات قسم بدهد….همانجا به مراد دلش میرسد
تره بروحه الکرم عاده.. نعم یالکافل
میدانید که کَرَم، عادت عباس است!… آمدیم؛ گریهکنان به سوی تو آمدیم
اجیناک نبجی اجیناک.. نخیناک نخدم نخیناک
از تو حاجتی خواستیم و حاجتمان این بود که ما را به خادمی بپذیری
عرفناک خیمه عرفناک.. واجیناک
چرا که تو را خیمهای برای خود شناختیم و به سوی تو پناه آوردیم
السابع سمه صیحتنه رجّت..والکربلاء حسین حجت
فریاد و ضجه ما به آسمان هفتم رسید و همگان به زیارت کربلای حسین شتافتند
الى الله.. الى الله
به سوی خدا… به سوی خدا