لطفا حداقل دو حرف را وارد کنید ...
بشر از لطف خداوند مکدّر می‌ شد
بشر از لطف خداوند مکدّر می‌ شد

چهار‌شنبه، 28 دی 1401 - محمد رضا نوشه ور - هیئت الرضا | 23 دی | 1401 مدت زمان:07:49

دانلود مداحی ها و نوحه های محمد رضا نوشه ور با لینک مستقیم دانلود همراه با متن نوحه و متن مداحی

بشر از لطف خداوند مکدّر می‌ شد

شرم می‌ کرد اگر صاحب دختر می‌ شد

.

اشک لالایی بی‌ واژه ی مادرها بود

گورِ بی‌ فاتحه گهواره ی دخترها بود

.

ناگهان یک نفر این غائله را بر هم زد

” عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

.

آن‌ که بر شانه ی خود پرچم اسلام گرفت

دخترش فاطمه بانوی جهان نام گرفت

.

عشق را طبع خداوند به توصیف آورد

شَرفِ هر دو جهان فاطمه تشریف آورد

.

سَیِّده ، مُحتَرَمه ، مُمتَحَنه ، حَنّانه

حانیه ، عالِمه ، اُم النُّجَباء ، ریحانه

.

عطر او آمد و عالم نفسی تازه گرفت

و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت

.

شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد

زن به شکرانه ی او چادر شوکت سر کرد

.

خواست تا خیر کثیرش به دو عالم برسد

تا عقیقِ شرفُ الشمس به خاتم برسد

.

مادرانه به طرفداری احمد برخاست

تا ابوجهل سَرِ عقل بیاید برخاست

.

جلوه‌ ای کرد و دلیل زهق الباطل شد

و از آن نور سه آیه به زمین نازل شد

.

بی‌ گمان بولهب آن‌ روز پر از واهمه بود

دامن پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود

.

بنویسید که معصومه ی عصمت زهراست

سند محکم اثبات نبوّت زهراست

.

دختری که لقب اُم اَبیها دارد

پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد

.

و خداوند اگر وَاعتصمو می‌ گوید

از کرامات نخ چادر او می‌ گوید

.

سوره ی دَهر چنین گفته به مدحش سخنی

تا ابد دَهر نبیند به خود این‌ گونه زنی

.

نه فقط جلوه ی او سوره ی انسان آورد

چادرش یک‌ شبه هفتاد مسلمان آورد

.

راه عرفان خداوند به او وابسته‌ ست

جز در خانه ی زهرا همه درها بسته‌ ست

.

زُهد با دیدن او حسِّ تفاخر دارد

قُره العین نبی وصله به چادر دارد

.

همه در خدمت بانوی دو عالم بودند

ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند

.

فضه هم بود ، ولی باز خودش نان می‌ پخت

نان برای دل بی‌ تاب فقیران می‌ پخت

.

بارها خادمه‌ اش گفت : به لطفت شادم

” من از آن روز که در بند توام آزادم

.

فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود

یعنی آیینه ی پیغمبر و مولا شده بود

.

غیر زهرا که به جز حق به کسی راغب نیست

اَحدی کفو علی بن ابی‌طالب نیست

.

عشق باید که پس از این سخن آغاز کند

مرتضی در بزند فاطمه در باز کند

.

آفتاب از افق خانه‌ شان سر می‌ زد

هر زمان فاطمه لبخند به حیدر می‌ زد

.

کار او عشق علی بود چه خیرُالعملی

کیست خوشبخت‌ ترین مرد جهان غیر علی

.

وقت آن شد بنویسید که حجت ، زهراست

سند محکم اثبات ولایت زهراست

.

اولین شیعه ی بی‌ تابِ علی ، زهرا بود

که سراپای وجودش سپر مولا بود

.

یک جهان هم اگر از بیعت خود برمی‌ گشت

باز هم فاطمه دور سر حیدر می‌ گشت

.

نسل زهرا و علی سلسله ی طوبی شد

میوه ی این شجره نایبهُ الزهرا شد

.

آسمان‌ ها پس از او یکسره کوکب دیدند

چادر فاطمه را بر سر زینب دیدند

.

زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است

خطبه ی دم‌ به‌ دمش دختر تیغ دو دم است

.

او که چون مادر خود پای ولایت مانده

یک‌ تنه فاتحه ی کاخ ستم را خوانده

.

تا ابد در دل ما هست غم عاشورا

این خبر را برسانید به تکفیری‌ ها

.

” یا علی ” از لب سردار نیفتاده هنوز

علم از دست علمدار نیفتاده هنوز

.

کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد ؟

پسر فاطمه کافی‌ ست که فرمان بدهد

.

همه از خاتمه ی معرکه آگاه شوند

فاتحان با خبر از ” نَصرُ مِنَ الله ” شوند

.

باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود

شیعه عکس‌ العملش سخت و خشن خواهد بود

.

ننگ بادا به ابوجهل ، به همدستِ یهود

لعنِ تاریخ به موذی‌ گری آل سعود

.

سپر خویش کنم غیرت سرداران را

به جهانی ندهم یک وجب از ایران را

.

پس چه شد دبدبه و کبکبه ی نادان‌ ها

داغ شد بر دلشان داغی تابستان‌ ها

.

چشم بد دور که این دشت پُر از لاله شده‌ ست

سرو خوش قامتمان تازه چهل ساله شده‌ ست

.

سربلندیم اگر تکیه به دنیا نکنیم

آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم

.

غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده

سایه ی چادر او از سرمان کم نشده

.

بنویسید امید دل زهرا مهدی‌ ست

چاره ی کار همه مردم دنیا مهدی‌ ست