از این زمانه جدا می شویم با گریه
ز دام نفس، رها می شویم با گریه
به روی خاک می افتیم از سرِ غفلت
ولی دو مرتبه پا می شویم با گریه
دل شکسته حریم مقدس یار است
مُقربین خدا می شویم با گریه
به عشق شاه نجف ما کمیل می خوانیم
غریقِ نور دعا می شویم با گریه
همین که بوی شب جمعه می رسد از راه
اسیر کرب و بلا می شویم با گریه
حسین کشته ی اشک است، پس به عشق حسین
فدای شاهِ وفا می شویم با گریه
به زخم های تن کشته ی میان دو نهر
شبانه روز، دوا می شویم با گریه
برای روضه ی سقا به لطف اُمّ بنین
به روز حشر سوا می شویم با گریه