تو تشنه ی وصال من استی! فرات چیست؟
دریاست تشنه کام لب جان فزای تو
از چشمه های زخم تو جاری است خون ما
در دست ماست تا صف محشر لوای تو
تو فخر می کنی که مرا بنده ای حسین
من دارم افتخار که هستم خدای تو
در موج خون دوباره مناجات کن حسین
تا بشنوم دوباره صدای دعای تو
باشد به یک زیارت تو صد هزار حج
ای صد هزار مروه صفا در صفای تو
تو هست خویش در ره من دادی ای حسین
من نیز هست خویش بریزم به پای تو