او روی مرکب ، من ایستاده
کشون کشون میبرنم پای پیاده
نفس ندارم ، سنم زیاده
زمین میفتم بین کوچه بی اراده
زمین میفتم و میگم یا زهرا
شبیه مادرم شدم جون بر لب
انگاری دارم سوی مقتل میرم
بلند میشم از جا میگم وای زینب
️️دست و طناب و ، این اضطراب و
منو کشوندن شبیهِ ابوتراب و
دشمنم اصلا ، حیا نداره
به من تعارف میکنه جام شرابو
تو مجلس دشمنم اما قلبم
کنارِ اون تشت طلایی میره
سر حسینو بین تشت می بینه
عمه ی ما از همه دنیا سیره
️او چوب در دست ، من زار و مضطر
غرق بخون شد ای خدا لب برادر
سر بریده ، لبای مجروح
فدای غربتت بشم غریب مادر
لب تو خیزرونیِ ثارالله
من از غم تو عاقبت میمیرم
تا خیزرون بالا میره با گریه
جلو چشم رقیه رو میگیرم