یک تن شهید و یک تن دیگر اسیر شد
یک تن نشان نیزه و شمشیر و تیر شد
یک تن کنار کشته صد پاره پیر شد
یک تن امیر آمد و یک تن امیر شد
از نای من به ناله چو افتاد نای نی
عالم شنید از پس ان های های نی
تو بر فراز نیزه و من در قفای نی
انقدر سنگ خورده ام از لا به لای نی
تا این که یافتم سرت از رد پا نی
عشق تو هست اتش و نیزار زینب است