صفحه اصلی
مداحی ها
دلخونتر از ابر و طوفان
غمگینتر از باد و باران
مانده به راه برادر
تنهاترین چشم گریان
آه ای سفر کرده، بازآ
بازآ و بنگر دوباره
این مرگ تدریجی من
جاندادن بیشماره
من زینبم، زینبم من
از غصّه، جانبرلبم من
آهش که در سینه مانده
جانش که بر لب رسیده
نقش دلش شد عزای
یک بانوی قدخمیده
رفتی، ندیدی که زینب
در کوچهها دربهدر شد
در موج نامحرمان بود
با قاتلت همسفر شد
یادم نرفته نوایت
دل از من و نیزهها برد
افتاد در پیش طفلت
سنگی که کنج لبت خورد
یادم نرفته که عبّاس
در اضطرابم نیامد
من ماندم و ناقهی غم
امّا رکابم نیامد