یه رفیق دارم که نامش حسینه


یه رفیق دارم که نامش حسین


خوش آن دل که دلارامش حسینه


از آن روزی که نامش را شنیدم


بلای عشق او با جان خریدم


دل من ماهیه دریای عشقه


وجودم آهوی صحرای عشقه


دل دیوونه خاطرخواه او شد


اسیر زلف و روی ماه او شد


ندونم مومنم یا کافر هستم


هر چه هستم حسین را میپرستم


ندونم کافر یا مومن هستم


هر چه هستم حسین را میپرستم


بیا پا بر سر هستی گذاریم


دل و دین در ره مستی گذاریم


خوشا آن صیدی که صیادش حسینه


به دام افتاده فریادش حسینه


نمیدونم چه در پیمانه کرده


که مرا سر مست و دیوانه کرده


دلارامی که ما را نور عین است


حسین است و حسین است و حسین است


دل ما وحشیه آرام نمیشه


دل ما وحشیه آرام نمیشه


تا حسین نبینه آرام نمیشه


اگه پیش خدا باشم همیشه


دل من بی حسین راضی نمیشه


منم مجنون و لیلایم حسینه


خوش آن دنیا و عقبایم حسینه


کسی قدر حسین عاشق نداره


براش از چشم هستی خون میباره


اسیر چشم و ابروی حسینم


سگ عوعو کن کوی حسینم


مزن بر دل ز نوک غم ز تیرم


که پیش چشم بیمارت بمیرم


قدح پر کن مرا در دولت عشق


زکاتم ده که مسکین و فقیرم


اگر آید هزاران یوسف از راه


حسین بن علی همتا نداره


من به زینب عمری خورده ام سوگند


گر بگویی بمیرم من میمیرم


بدین علت تماشاییست و محشر


علم دست علمدار حسین است





مطالب مرتبط