لطفا حداقل دو حرف را وارد کنید ...
فلق در سینه اش آتش فشانِ صبح گاهی داشت
فلق در سینه اش آتش فشانِ صبح گاهی داشت

شنبه، 29 بهمن 1401 - ابوذر بیوکافی - ثارالله رشت | 26 بهمن | 1401 مدت زمان:07:49

دانلود مداحی ها و نوحه های ابوذر بیوکافی با لینک مستقیم دانلود همراه با متن نوحه و متن مداحی

فلق در سینه اش آتش فشانِ صبح گاهی داشت

که خون آلوده پیغام از کبوتر های چاهی داشت

 

.

 

طراوت در هوا از ریشه ی زنجیر می روید

زمین در خود سپیداری در اعماق سیاهی داشت

 

.

 

مگر خورشید را هم می توان خاموش کرد آخر

کسی از تیره ی شب در سرش افکار واهی داشت

 

.

 

عبایی روی خاک افتاده بود از خاک خاکی تر

که در آن نخ نما آغوش ، اسرار الهی داشت

 

.

 

کدامین گل به جرم عطر افشاندن گرفتار است ؟

مگر او نیت دیگر به غیر از خیر خواهی داشت

 

.

 

هماره آه او خرج دعا بر مردمان می شد

اگر در سینه اش یارای آهی گاه گاهی داشت

 

.

 

به تسبیحش قسم زنجیره ی عالم به دستش بود

چنین مردی کجا در سر خیال پادشاهی داشت

 

.

 

چه بنویسم از آن گودال از آن قعر السجون از زخم

از آن زندان که حکم روضه های قتلگاهی داشت

 

.

 

تمام کشور من کاظمین کوچک مردی ست

که در هر گوشه ای از خاک ایران بارگاهی داشت

 

.

 

تمام سرزمینم غرق در موسی بن جعفر شد

تو حول حالنایی حال و روزم با تو بهتر شد

 

.

 

تو مثل جان درون خاک من هر گوشه پنهانی

تو شیرازی خراسانی قمی آری تو ایرانی

 

.

 

کنون دریای طوفانی ست ایران ناخدایی کن

نمک گیر تبار توست این کشور دعایی کن

 

.

 

دلم روشن نگاهم گرم حالم احسن الاحوال

به لطف روضه های تو چه سالی می شود امسال

 

.

 

که ایران در تو می بیند بهار سرزمینش را

کنار سفره ی باب الحوائج هفت سینش را