میزنه یاس دلم جوونه
که میاد از یارم یه نشونه
سرود جشن ولادت ارباب
طنینش امشب تا آسمونه
منم اون کسیکه توو سینهش یه لوح سفیده
رو لوح سفید ضمیرم، خدای تعالی یه نقش الهی کشیده
با خطّ طلایی که رنگش به رنگ یه ایوون
توو صحن حریم خدایی، نوشته که این دل
که مست جمال خدا از السته
دلی که تموم وجودش بری از همه عالمینه
دلی که گلش از یه خاکی که پاکه
یه آبی که خون دلش از حسینه
من و دل و شیدایی
من و می و رسوایی
فلک هم ندیده چون تو دلربایی
توو آسمون دلم یه ماهه
نا امیدی، بدترین گناهه
شیرخدا امشب بیقراره
پسر شیرخدا توو راهه
مدینه یه شهره؛ یه شهری که امشب، ستاره میباره
به یُمن قدوم یه طفلی که مولا، دو چشماش به راهش
یه حجره، یه مادر که روی جمالش که مثل گل یاس، سفیده نشسته
یه شبنم، میگیره مدد از خدا و یه ذکری که نمنم میخونه
من و غم و تنهایی
من و سر سودایی
که از راه رسیده شاه کربلایی