به نام پسر حیدر کرار
یل صف شکن عرصه پیکار
سپهدار و وفادار همان دلبر و دلدار
که اسمش همه جا گرمی بازار
اگر اذن دهد اول دفتر بنویسم
که ابالفضل علمدار
قلم در قدم مدحت او مانده و مات است
شب عشق و برات است
نثار قدم او صلوات است
بریزید به پایش گهر ناب که آمد پسر حضرت ارباب
همان ماه که مهتاب زند بوسه به پایش
علم نور لوایش نفس غیرت و ایثار
صدایش به هوایش دل ما پر زند و مرحله در مرحله ساغر زند
و نعره ی حیدر زند و مست شود مست
که امشب شب شوق است دلم در تب شوق است
درخشنده عجب کوکب شوق است
لبالب دو سه پیمانه کن ای ساقی میخانه
که مستانه کشم نعره به تکرار ، ابالفضل ..