گدایم گدایم گدا را ببین
منِ زارِ بی دست و پا را ببین
خدا امشب این گریه ها را ببین
و با بنده ات کن مدارا ببین
زمین خورده ای آمده در زده
فراری در خانه ات آمده
فراری ترین بنده اینجا منم
گرفتار بازی دنیا منم
همان کس که افتاده از پا منم
در این جمع آلوده تنها منم
همه خوبند همه نورانی اند
فقط اونی که از همه بدتر منم
در این جمع آلوده تنها منم
اما یه آقایی کن
بیا و مرا باز امشب ببخش
به حق اباالفضل زینب ببخش
در این زندگی معنویت نبود
برای مناجات همت نبود
عبادات من هیچ عبادت نبود
به جز بخل و کبر و منیت نبود
دگر خسته ام از خودم عفو کن
مسلمان اسمی شدم عفو کن