در ازل دست با خدا دادی
دست بالای دست حیدر نیست
یدالله علی علی ...
تیغ طوفان سوار می گوید
قبضه ی کهنه کار می گوید
فاتح کارزار می گوید
دم به دم ذوالفقار می گوید
دست بالای دست حیدر نیست
یدالله علی علی ...
باز در جنگ خار و خصم افتاد
برق تیرش پی هرس افتاد
سر به سر سر به پیش و پس افتاد
ملک الموت از نفس افتاد
دست بالای دست حیدر نیست
یدالله علی علی ...
خسته از فتنه ها نشد جنگید
فارغ از روح و کالبد جنگید
تا که جان داشت تا که شد جنگید
با نود زخم بر اُحُد جنگید
دست بالای دست حیدر نیست
یدالله علی علی ...