لطفا حداقل دو حرف را وارد کنید ...
شورشی است در جانم
شورشی است در جانم

پنج‌شنبه، 18 اسفند 1401 - حاج محمود کریمی - رایه العباس | 16 اسفند | 1401 مدت زمان:13:41

دانلود مداحی ها و نوحه های حاج محمود کریمی با لینک مستقیم دانلود همراه با متن نوحه و متن مداحی

شورشی است در جانم؛ غرق گریه خندانم؛ نغمه‌ی طربناکم؛ از عزا گریزانم؛ پای سفره‌ی شور عشق جان جانانم

همره رفیقانم؛ هم‌دلانه هم‌راهم؛ هم‌دلانه هم‌خونم؛ هم‌دلانه هم‌کیشم؛ هم‌دلانه هم‌خوانم 

 

سرسپرده مهمانم شعله ایست در حالم از کسی نمی‌نالم فارغ از همه عالم

مست نرگس نرجس محو شاه خوبانم بیدلانه می‌خوانم

 

دل‌بریدن از دلبر، دل‌گرفتن از این در، جان ساقی کوثر، قدر یک‌نفس هرگز دل به دیگری دادن غیر دوست نتوانم

 

گرچه از فراق او چشم پر نمی‌ دارم با غمش غمی دارم؛ دم‌به‌دم دمی دارم

مثل زلف پر پیچش، حال درهمی دارم؛ ساکن خراباتم؛ پای چشم او ماتم، او کریم بالذّات و من فقیر بالذّاتم

در تمام اوقاتم در هوای دیدارش وه چه عالمی دارم

 

وقف راه او کردم، دیده و دل و جانم؛ بیدلم جنون دارم؛ عشق و عاشقی کارم؛ بیش از همه مست شعر و شاعری‌های نیمه‌های شعبانم

گرچه خواب و مخمورم؛ گرچه تارم و کورم؛ گرچه خارم و دورم؛ گرچه زار و مهجورم با بلاش محشورم

غرق در یم نورم؛ روشنم به انوار حضرت صنم جانم

 

باز مرغ ذوق من، پر زد و زبان آمد؛ دور عاشقان آمد؛ یار از آسمان آمد؛ عشق دل‌ستان آمد

ماه مهربان آمد؛ لطف بیکران آمد؛ شاه انس و جان آمد؛ وارث یلان آمد؛ کف بزن که جان آمد؛ صاحب‌الزمان آمد

از کرامت مهرش بوده که مسلمانم

 

مونس دل نرگس، ماه کامل نرگس، نور منزل نرگس، شمع محفل نرگس، کلّ حاصل نرگس

دلبر پری‌روها در قماط زیبایی از پر پری‌روها، آمده گل نرگس؛ کو کسی‌که بتواند جمله‌ای سخن راند در فضائل نرگس

 

هرکه را که می‌بینم در مقام این خاتون، گفته سخت حیرانم

درد و غم فراری شد؛ فیض تازه جاری شد؛ صبح آرزو آمد، حالمان بهاری شد

فصل عیش‌ونوش آمد؛ نوبت خروش آمد؛ خم‌ّ می به جوش آمد

أین کنت یا ساقی؟! تا ابد دمت باقی؛ می بده به مشتاقی، وقت می‌گساری شد

 

از نظر مبر یارا این غلام رسوا را؛ چشم مست و شهلا را رو به این‌طرف چرخان تا که جان بگیرم جان؛ چون که از خمارانم

بی‌وجود ذی‌جودت، کائنات می‌ریزد؛ کهکشان که می‌پاشد؛ ممکنات می‌ریزد

بی‌کسی تو حاشا! غربت و شما کلّا! پس اشاره‌ای فرما تا که بنگری جانا، چاکرت چه بی‌پروا سر به پات می‌بازد؛ خون به پات می‌ریزد

 

شعر، پر درآورده؛ شور دیگر آورده؛ تاب رفته از دست و قافیه سرآورده

حرف شاعرانه نیست در میان این مجلس، وحی تازه می‌بارد

دل نموده این را حس، فاطمه سر نرجس، هم طبق‌طبق مریم، هم سبدسبد نرگس، شاخه‌شاخه‌ی یاس و دسته‌دسته‌ی ریحان، غنچه غنچه‌ی لاله، هم نبات می‌ریزد

این چه بارش شوری است در دلم نمی‌دانم؛ نعره می‌کشم یاهو؛ آی دلبر مه‌رو، کشت حسرتت ما را؛ ماه سلسله‌گیسو

 

ای غزال چشمانت وام داده به آهو؛ عاشقت روانی شد؛ قامتش کمانی شد؛ دلبر کمان ابرو

دلبر محمّدرو، دلبر محمّدخو، دلبر محمّدبو، یا نقاب را جانا از رخت بزن یک‌سو یا بده دگر رخصت تا فدا کنم جانم

 

ای حقیقت آدم! استغاثه‌های نوح؛ ای سلام ابراهیم! نذر جان اسماعیل؛ لحن قدسی داود، ای قداست مریم! ای نجابت عیسی! ای تبسّم نرجس

ای تجسّم زهرا! ای تکلّم حیدر! ای ترحّم طاها! ای نشان بخشایش! آسمان بخشایش! کی به گوش جان آید نغمه‌ی جهان گیرت؟! ای اذان بخشایش!

 

هرکجا که بویی از دست مهربانت هست، هست جان من آن‌جا آستان بخشایش

کی شود که رودررو با تو حرف خود گویم؟! دست پاک تو بوسم؛ عطر ناب تو بویم

از دمت مدد جویم با شما چنین گویم: ای فدای دستانت! ای فدای چشمانت از تو چاره می‌خواهم؛ من ستاره می‌خواهم؛ باز مانده‌ام آقا، استخاره می‌خواهم؛ جان من به قربانت ای تمام قرآنم