عرش از نورِ خدا غرقِ تلاطُم شُده بود

بَسکه می‌ریخت گُل از عرش زمین گُم شده بود

باز هنگامه‌یِ یک جلوه تَبَسُم شده بود

وقتِ رقصیدنِ دل وقتِ ترنُم شده بود

شب از آن شب همه شب مثلِ شقايق شده است

مثلِ مجنون شده یعنی که شب عاشق شده است

-

چه شکوهی که خدا نیز تماشا میکرد

بال در بالِ فرشته پَرِ خود وا میکرد

جلوه بر چشمِ علی اُمِ اَبیها میکرد

یا حسین ابنِ علی بود که غوغا میکرد

مثل خورشید دل از آنهمه کوکب می بُرد

زینبی آمده بود و دِلِ زینب می بُرد

-

لاله شوریده‌یِ هر لحظه‌ی دیدارش بود

ماه آواره و شب گرد و گرفتارش بود

مِهر همسایه‌یِ دیوار به دیوارش بود

خوشبحالِ دلش عباس علمدارش بود

چشم وا کرد و خدا گفت چه رویی دارد

چه ظهوری چه شکوهی چه عمویی دارد

-

موج برخاست و با زمزمه از دریا گفت

باد پیچیده و از آن شبِ نا پیدا گفت

آنشبی که مَلَک از آمدنِ لیلا گفت

خبرِ آمدنِ لیلیِ لیلا را گفت

اولین آینه‌یِ جاریِ کوثر آمد

دومین فاطمه‌یِ خانه‌ی حیدر آمد

-

آسمان از قدمش تا که شکوفا می‌شد

عشق شیرازه‌ی هر واژه‌ی دنیا می‌شد

هر سحرگاه که گلبرگ گُلَش وا می‌شد

عالم از یاس‌ترین عطر مسیحا می‌شد

باغبان با همه آغوش پذیرایَش بود

لحظه‌ی آمدنِ اُمِ اَبیهایش بود

-

کیست این جلوه مگر عصمتِ کبریٰ دارد

کیست این یاس که صد باغِ تماشا دارد

کیست این چشمه که در دامنه دریا دارد

به سرِ سینه یِ اَربابِ همه جا دارد

تا که یکبار به چشمانِ پدر بابا گفت

تا نَفَس داشت حسین ابن علی زهرا گفت

-

نظری کُن که سَری زیرِ قدمها داری

بینِ منظومه‌ی خورشیدیِ دل جا داری

زیرِ پا وسعتِ شش گوشه‌ی دنیا داری

که سرِ دوشِ علمدارِ علی جا داری

مثل فطرس شده آنکس که گدایَت شده است

دلِ ما در به درِ کرب و بلایت شده است

-

حیف از آن یاس که یک روزه بَرو بارَش سوخت

دامنش دور زِ چشمانِ علمدارش سوخت

پایِ پُر آبله‌اش با تنِ تبدارش سوخت

از سرِ ناقه زمین خورد و دلِ زارش سوخت

چشم وا کرد و به نیزه سرِ بابا را دید

از همان فاصله‌یِ دور لبش را بوسید



مطالب مرتبط

شده حرف دلتو یه عمر
شده حرف دلتو یه عمر

چهار شنبه, 15 تیر 1401

پخش
آمده ام آمدم ای شاه پناهم بده
آمده ام آمدم ای شاه پناهم بده

پنج شنبه, 02 تیر 1401

پخش
حسن مولا
حسن مولا

پنج شنبه, 13 مرداد 1401

پخش