زنده هستم به عشق دلداری
به امید طلوع دیداری
گاه دنبال زندگی هستم
گاه دنبال چوبهی داری
جرعهای نور ، کاسهای خورشید
مرحمت کن به قلب بیماری
با خیال تو دائمالذکرم
موقع خواب و وقت بیداری
ما گرفتار عشق مولائیم
ای به قربان این گرفتاری
شعلهی عشق خانمان سوز است
عشق در اصل آتش افروز است
مثل صبح بهار بیدارم
دور تو در مدار تکرارم
لب به لب ابر و باد و بارانم
آسمانم ولی نمیبارم
در تکاپوی نور سرزدهام
تازهام میل عاشقی دارم
از همان اول تولد ، نه
قبل از آن کردهای گرفتارم
چه بهشتی چه دوزخی باشم
دست از این عشق برنمیدارم
خاک عاشق به گریه گِل شده است
دل ما با رقیه دل شده است
موجی از شور و همهمه آمد
دور قنداقه زمزمه آمد
چشم عباس باز روشن شد
دلبر شاه علقمه آمد
کوری چشم دشمنان علی
باز هم بوی فاطمه آمد
فاتح ماجرای کوفه و شام
باعث عزت همه آمد
و برای غرور و غیرت و اشک
معنی و وصف و ترجمه آمد
چه بگویم به وصف این دختر
که هلاکش شده علیاکبر
پریِ قصههای رؤیایی
چقدر تو شبیه زهرایی
زانوی غم بغل نگیر عشقم
گرچه زخمی ولی مسیحایی
عمه قربان اشک چشمانت
که عزادار مشک سقایی
من که گفتم پدر سفر رفته
از چه در انتظار بابایی
ناگهان یک طبق رسید از راه
با چه شوری و با چه غوغایی