ماه مهمانی خدا آمد
ابروی یار در سما آمد
تا که راهم دهند بنشینم
سوز و آهم دهند بنشینم
قدر و یس و نور میخوانم
از شراب طهور میخوانم
گریه های زیاد میخواهم
های های زیاد میخواهم
اشک من گاه اشک توبه شود
اشک من گاه اشک روضه شود
بنده اینجا بیاید آزاد است
هر که ویران بیاید آباد است
در پناه حسین میبخشند
با نگاه حسین میبخشند
شمع و پروانه دل است حسین
در نهانخانه دل است حسین
در توان غریب نایی نیست
حاجتی غیر آشنایی نیست
از حضورت نیامده گفتیم
محنتی بدتر از جدایی نیست
چشم و دل سیرها خبر دارند
بهتر از ساحت تو جایی نیست
پیش لطف کسی به غیر از تو
دست من کاسه گدایی نیست
در حضور تو ای اجابت محض
مسئلت کردن ابتدایی نیست
ابتدا گر کنی به جود و کرم
میرسد دائم انتهایی نیست
پر شکستم که پیش تو باشم
این کبوتر دلش هوایی نیست
دائما برده ایم در بندت
لذتی را که در رهایی نیست
حسرت بی حساب خواهد خورد
هر که را مهر کربلایی نیست
خاک راه توام به سر غیر از
جای پای تو رد پایی نیست
داد و فریاد میکنم اینجا
گریه بر بوریا ریایی نیست
بی کفن مانده بود در گودال
از وطن مانده بود در گودال
ظاهرا یک نفر ولی در اصل
پنجتن مانده بود در گودال
آتش خیمه ها که جای خودش
سوختن مانده بود در گودال
از گلوی بریده گفت بیا
از سخن مانده بود در گودال
مادرش قد خمیده مویه کُنان
با حسن مانده بود در گودال
از حسین مدینه تنها یک
پیرهن مانده بود در گودال
گفت زینب زمان رفتن خود
جان من مانده بود در گودال