من از شام بلا آزار دیدم
زمین خوردم هوا رو تار دیدم
همین که بین ما افتاد دوری
خودم رو بر سر بازار دیدم
جایی خالیتو هر لحظه حس کردم
آرزومه به کربلا برگردم
گریه کردم شاید کمتر شه دردم
من نظاره میکردم کشتنت رو
روی صحرا دیدم زخم تنت رو
ابی عبدالله آقای کربلا