با اینکه نا ندارد و قامتکمان شده
چون کوه، پشت حیدر کرّار مانده است
هرشب برای غربت و مظلومی علی
تا صبح گریه کرده و بیدار مانده است
از نحوهی قدمزدنش حدس میزنم
چشمان ضربدیدهی او تار مانده است
کمتر شده تورّم پلکش ولی هنوز
بر پیکرش، جراحت بسیار مانده است
حتّی نفس که میکشد،آزار میکشد
بدجور بین آن در و دیوار مانده است
از پارگی پیرهنش، چند رشتهنخ
با رنگ سرخ بر نوک مسمار مانده است
زخمش، عمیق مانده و خونریزی شدید
زینب برای بستن آن، زار مانده است
ای فضّه لااقل تو جواب مرا بده
این جای پای کیست به دیوار مانده است