روی حسین، مهر دلآرای زینب است
موی حسین، لیلهی اسرای زینب است
زیباترین متاع به بازار روز حشر
در نزد اهلبیت، تولّای زینب است
دارالزّیاره و حرم قدس کبریاست
هر سینهای که طور تجلّای زینب است
هر لحظهای که بگذرد از گردش زمان
در چشم ما، قیامت کبرای زینب است
فریاد خون پاک شهیدان کربلا
تا روز حشر، خطبهی غرّای زینب است
مکتب نرفته، عالمهی عالم وجود
ایثار و صبر، درس الفبای زینب است
دوزخ، تنم بسوزد اگر غیر از این بود
نقش بهشت، جای کف پای زینب است
مگذار تا به خاک فتد اشک دیدهات
این اشک نیست، گوهر دریای زینب است
نامی که میبرد همهجا دل ز پنجتن
باور کنید، نام دلآرای زینب است
در روز حشر، آینهی نور میشود
پروندهای که پای وی، امضای زینب است
گر در خرابه خُفت، نکاهد مقام او
چون سینهی رسول خدا جای زینب است
بگشوده دست، بهر قنوت نماز شب
نام حسین بر روی لبهای زینب است
خون حسین یافت بقا از خطابهاش
دین، سرفراز همّت والای زینب است
سیل بلا جمیل بود در نگاه او
دریای خون، بهشت تماشای زینب است
شبهای بیحسین که ذکرش بود حسین
شبهای قدر و لیلهی احیای زینب است
رأس حسین، طور تجلّا به روی نی
بازار کوفه، سینهی سینای زینب است
افتادهاند زنگ شترها هم از صدا
این معجزه، اشاره و ایمای زینب است
بالله بقادهندهی قرآن و اهلبیت
خون حسین و منطق گویای زینب است
یک بوسه مثل بوسهی پر مهر فاطمه
بر حنجر بریده تمنّای زینب است
چون جای تازیانه بر اندام مادرش
آثار کعب نیزه به اعضای زینب است
وقتی کنار طشت طلا ایستاده است
چشم حسین بر قد و بالای زینب است
دشنام و خنده و کف و خاشاک و خاک و سنگ
در شام و کوفه بهر تسلّای زینب است
میثم برای دخت علی اشک چشم تو
دُرّی گران بود که ز دریای زینب است