حال دل خیلی خرابه کار دل ناله و آه
شب پنجم دوباره دل ما تو قتله گاه
امون ای دل ، امون ای دل
چقدر تیر چقدر سنگ ، چقدر نیزه شکسته
روی خاک تو موجی از خون ، پسر زهرا نشسته
امون ای دل ، امون ای دل
دل من ترسیدی انگار که نمیری توی گودال
نمیبینی مگه آقات چقدر زده پرو بال
اون کیه میره تو گودال گمونم یه نوجوونه
مثل بچه شیر میمونه وقتی که رجز میخونه
امون ای دل ، امون ای دل
میگه من هنوز نمُردم که عمومو دوره کردید
سی هزارتا دور یک شیر به خدا خیلی نامردید
امون ای دل ، امون ای دل
از امامش مثل مادر تو بلا دفع خطر کرد
جلوی طوفان شمشیر لاله دستشو سپر کرد
توی خون داره میخنده عمو جون دیدی که مَردَم
اگه تو خیمه میموندم جون عمه دق میکردم
امون ای دل ، امون ای دل
خدارو شکر نمیمونم تو غروب قتل و غارت
مثل بابام نمیبینم سمت ناموسم جسارت
خداروشکر نمیبینم دست عمه رو میبندن
پای نیزه ابالفضل به اسیریمون میخندن
امون ای دل ، امون ای دل