گریه کنید مادر ما بیگناه بود

گریه کنید مادر ما پا به ماه بود

 

حوریه ای که برگ گل آسیب میزدش

در قتل او مشارکت یک سپاه بود

 

یک لات هم نبود بگوید در آن میان

نامرد، این زنی که زدی بی پناه بود

 

دیگر کسی به چهره ی قبلش نمی شناخت

پایین پلک فاطمه از بس سیاه بود

 

از شدت خجالت از هم در این سه ماه

راه کلام این زن و شوهر، نگاه بود

 

جای تمام شهر برایش علی گریست

جای تمام شهر علی غرق آه بود

 

نگذاشت تا که فاطمه نفرینشان کند

ورنه به آه فاطمه عالم تباه بود

 

همصحبتی نداشت دگر بعد فاطمه

تنها کسی که گوش به او داد چاه بود

 

رغبت نداشت پا بگذارد به خانه اش

راه عبورش از وسط قتلگاه بود



مطالب مرتبط

این خیمه به اون خیمه
این خیمه به اون خیمه

چهار شنبه, 24 شهریور 1400

پخش
یه کنج از حرم بهم جا بده
یه کنج از حرم بهم جا بده

پنج شنبه, 05 اسفند 1400

پخش
دلشوره شیرین
دلشوره شیرین

شنبه, 03 مهر 1400

پخش