تا بیفتاد به دامت دل چون بسمل من
نگرانم همه شب تا چه کنی با دل من
بشکن انقدر دلم را که به کس رو نکنم
چه بخواهی چه نخواهی زتو باشد دل من
بند بندم زنوای تو بُود پُر مهدی
خالی از یاد تو یک دم نبُود محفل من
یا که خوبم کن و یا با بدی من تو بساز
که به هر گونه بُود خیر بُود حاصل من