خِس‌خِس سینه‌ات انداخت ز پا بابا را
 به زمین هِی نکش آنقدر عزیزم پا را

پیرمردم همه‌ی دل‌خوشی من برخیز
 برنمی‌خیزی اگر باز کن این لب‌ها را

دشت پُر گشته ز تو یا که تو از دشت پری؟
 به زمین ریخته‌ای می‌نگرم هر جا را

سهم آهوی من از زندگی‌اش صیاد است
 بست با نیزه به رویش ره این صحرا را

پهلویت آمدم و پهلویت آزارم داد
 باز دیدم وسط آتش در، زهرا را

خُنکای جگرم! بی‌تو نمی‌خواهم من
 به خدا لحظه‌ای از زندگی دنیا را

تو تجلای غم پنج‌تنی ای ولدی
 که به هر زخم به تصویر کشیدی ما را

 



مطالب مرتبط

لنگون لنگون اومد تو حرم
لنگون لنگون اومد تو حرم

چهار شنبه, 17 شهریور 1400

پخش
روضه شب بیستم ماه رمضان
روضه شب بیستم ماه رمضان

دو شنبه, 06 خرداد 1398

پخش