ثروتش گشت نذر دین خدا

همه جا یاور محمد بود

ثروتش در دفاع از اسلام

مثل تیغ علی سرآمد بود

 

همه سرمایه اش محبت شد

تاجر عشق ناب احمدی است

خانه ی او دل نبی خداست

مهر او هم گل محمدی است

 

کاشف الکرب مصطفی می‌شد

هر زمانی که دیده‌ی تر داشت

خانه ی مصطفی به گفته‌ی خویش

با خدیجه صفای دیگر داشت

 

درک دنیا به شان او نرسد

بسکه حدّ و مقام او بالا است

چه نیازی به مدح ما دارد

فخرش این بس که دخترش زهراست

 

بر لب بچه های زهرا بود

ذکر نام شریف او همه جا

همه هنگام خطبه می گفتند

که "انا بن خدیجة الکبری"

 

دم آخر نگاه گریانش

بی قرار و شبیه دریا بود

در کنار غریبی احمد

فکر بی مادری زهرا بود

 

در ازای تمام ثروت خود

عطری از جنس مصطفی می خواست

از خجالت به دختر خود گفت

حاجتش را، که یک عبا می خواست

 

این عبا گرچه شد کفن اما

خود او خواست اینچنین باشد

کفنی نیز جبرئیل آورد

تا که اینگونه بی قرین باشد

 

بی کسی، غم، کفن، عبا، غربت

شیعه از داغ واژه ها مبهوت

یک عبا گاه می شود کفن و

یک عبا گاه می شود تابوت

 

تا جوانان هاشمی برسند

حل این مسئله معما بود

پدر آورد عبا که جمع کند

بدنی را که ارباً اربا بود

 

سر نعش جوان خود جان داد

هفت دفعه به پیش چشم حرم ...

وسط خنده‌ها و هلهله‌ها

ناله زد هفت مرتبه "پسرم"

 

ناله، پیکر، مقطع الاعضا

پیکر واژه ها پر از خون است

وَلَدی شد بُنَیَّ در گودال

ناله مادری که محزون است

 

پیکر شاه، پیرهن، غارت

بین گودال باز دعوا شد

اینطرف اضطراب، خواهر، آه

شمر از روی سینه اش پا شد

 

نیزه، شمشیر، خنجر و حنجر

قامت خواهری که گشت هلال

نعل تازه، صدای اسب، بدن

مادر از حال رفت در گودال

 

کا‌ش مثل خدیجه و اکبر

تن او در عبا کفن می شد

یا اگر که عبا نشد جایش

کفنش پاره پیرهن می شد

 

ماند بر خاک‌ها سه روز تنش

کفن او حصیر شد آخر ...

سر او نیز رفت بر نیزه

خواهرش هم اسیر شد آخر ...



مطالب مرتبط