طَعنه‌ی خَلق مرا سخت اذیّت کرده

بارها آینه از سنگ شکایت کرده

 

به گدایی که در این کوچه محبّت نچشید

چه کسی غیر تو این‌قَدر محبت کرده

 

بهترین کیفیت سجده‌ی ما "سوختن" است

هرکسی سوخت، بگو خوب عبادت کرده

 

حکم دادند در این شهر به دیوانگی‌ام

شهر بی عشق، مرا زود قضاوت کرده

 

آن‌قدر گریه برای تو مرا بالا برد

هرکسی بال مرا دید، حسادت کرده

 

رمضان آمده و سُفره‌ی رحمت پهن است

بشتابید همه..، فاطمه دعوت کرده

 

تا علی واسطه شد..، بار گناهانم ریخت

پدر خاک ز فرزند حمایت کرده

 

چشم این عبد گنهکار به دستان رضاست

آن رئوفی که ز یک صید ضمانت کرده

 

"نام تو نان شب ماست اباعبدالله"

نان ما از قِبَل نامِ تو برکت کرده

 

روز محشر نبری نام مرا از یادت

مادرت گفته مرا نیز شفاعت کرده

 

پدرم آب نخورده است مگر که پس از آن

به لب تشنه‌ی تو عرض ارادت کرده

ته گودال نگاهت به حرم دوخته بود

پیش چشم تو کسی قصد جسارت کرده

 

با خداوند مناجات تو را قطع نمود

چکمه‌ی شمر به لبهات اصابت کرده

 

ته گودال به پیراهن تو رحم نشد

هرکسی هرچه دلش خواسته غارت کرده



مطالب مرتبط