دیدی از غصه و غم خسته و مالامالم
آمدی باز خودت زود به استقبالم
.
از وفایت چه بگویم که شبیه مادر
هر کجا رفته ام و آمده ای دنبالم
.
مرگ همسایه و اقوام مرا زنده نکرد
بس که با حرص و طمع ، در طلب آمالم
.
از سیه رویی و احوال بدم هیچ مپرس
شرمسارم ، چه بگویم ؟! به همان منوالم
.
چه گرفتاری و بیماری سختی دارم
شب به شب ، وقت مناجات و دعا بی حالم
.
نظری کن که فقط جلد نجف باشم و بس
نکند گم بشوم ، مُهر بزن بر بالم
.
بی علی هر دم و هر بازدمی معصیت است
با علی حکم عبادات گرفت اعمالم
.
سفر کرب و بلا تذکره اش با زهراست
آه مادر چه شده تذکره ی هر سالم ؟!
.
من همان سینه زن داغ حسینت هستم
که پریشان شده از تشنگی اش ، احوالم ؛
.
کاش بودم به کنارش که تنش پا نخورد
سال ها گریه کن آن بدن پامالم ؛
.
کاش بودم که به او این همه نیزه نزنند
یاد آن جسم مقطع شده در گودالم
.
کاش بودم که شوم غارت و غارت نشود
داغدار تن غارت شده در جنجالم