السّلام ای بدن بیسر گرما دیده
السّلام ای سر مجروح کلیسا دیده
با چه وضعی ته گودال کشیدند تو را
ما شنیدیم ولی زینب کبری دیده
ای به قربان نگاهش که از این دشت بلا
هربلایی به سرش آمده، زیبا دیده
زینت دوش نبی بودی و بیوجدانها
سر بریدند و گرفتند تو را نادیده
ای که شد مهریهی مادر تو دریاها
ترک روی لبت را لب دریا دیده
خنجر انداخت مسیحی و مسلمان برگشت
به گمانم ته گودال، مسیحا دیده
ای عزیزی که تنت پیش همه عریان شد
بر سر پیرهنت، فاطمه دعوا دیده
دختری که همهی دلخوشیاش بابا بود
عوض دیدن بابا، سر بابا دیده