بار دیگر بازکن در را به روی نوکرت
ناخوش احوالم بیا رو کن به سوی نوکرت
آقاجان
تو خبر داری فقط از نامه ی اعمال من
بین این مردم نرفته آبروی نوکرت
آقاجان
با بداخلاقی عمرم ولی اینجا فقط
با نگاه تو عوض شد خلق و خوی نوکرت
چشم من نالایق دیدار رویت بوده است
بارها آقا گذر کردی ز کوی نوکرت
روز محشر که همه از هم فراری میشوند
منتظر هستم بیا در جست و جوی نوکرت
زیر این پرچم دلم کرببلایی میشود
چون شده ذکر حسین جان گفت و گوی نوکرت
سخت دلتنگ زیارت هستم و آقا
شده دیدن شش گوشه تنها آرزوی نوکرت
وقت مردن سخت محتاج تو هستم پس بیا
لحظه های احتضار و شست و شوی نوکرت