کاش می شد کم اشتباه کنم
به حیای تو هم نگاه کنم
هرچه تو صبر میکنی جایش...
عجله میکنم گناه کنم
روزگارم سیاه شد با نفس
روزگار که را سیاه کنم!
کمکم کن که بعد این کمتر
نعمت عمر را تباه کنم
وقت مرگ آمده خدا پس کی
فکر توشه برای راه کنم؟
وحشت از قبر و بی کسی دارم
آمدم فکر سرپناه کنم
درد ناگفته را تو درمان کن
کوه آورده ام که کاه کنم
چون علیلم مرا بده به علی
تا گدایی پادشاه کنم
گفت زهرا؛ عزای تو سخت است
بعد از این، درد دل به چاه کنم
تا سحر خیره ام به هالهء ماه
گریه بر یار "پابه ماه" کنم
پسرت تشنه مانده فاطمه جان
چِقَدر یاد قتلگاه کنم؟
چقدر یاد دخترت باشم
فکر برگشت ذوالجناح کنم