پشت خونه هیزمه آتیش میون دست مردمه
صدای ناله های مادرم میون این سر و صدا گمه
پشت خونه ی ما چرا شده دوباره ازدحام
صدای التماس فاطمه ست میگه چی شد سفارش بابام
چقدر نفس نفس میزد تا دیگه قامتش تا شد
بمیرم آخرش در با لگد باز شد
بین شعله ها زدن عزیز حیدرو چرا زدن
اگه زدن یکی بگه چرا جلوی چشم مرتضی زدن
توی کوچه ها زدن چه وحشیانه بی هوا زدن
گناه مادرم مگه چی بود چهل نفر باهم چرا زدن