بالاترین خورشید، گنجی در خفا بود

لب‌های خشکش، تشنه‌ی ذکر و دعا بود

 

بی‌جلوه هم از بنده‌ی بد، عبد می‌ساخت

موسای ما در معجزاتش بی‌عصا بود

 

از ساق عرش افتاد در زندان ویران

آن‌کس که مجروحیتش از ساق پا بود

 

با ضربه‌ها هرچند که از حال می‌رفت

در سجده مدهوش ملاقات خدا بود

 

زیر عبایش جلوه‌ای از پنج‌تن داشت

هرجای جسمش روضه‌ی آل عبا بود

 

بار قنوتش را ورم‌هایش کشیدند

هر وعده سیلی خورد آقا، بی‌هوا بود

 

هرکس که آمد پیش او حاجت‌روا شد

هرچند حرفش نیش‌دار و ناروا بود

 

زنجیر، دور گردنش بود و زمین خورد

بس‌که ردیف استخوانش جابه‌جا بود

 

با زخم لب‌هایش به سختی آب می‌خورد

هرشب گریز روضه‌هایش کربلا بود

 

ای کاظمینی‌ها! جنازه بر زمین ماند

ای کاش در بین شما یک آشنا بود

 

هرچند بی‌کس روی تخته‌پاره افتاد

در وقت تدفینش یقین دارم رضا بود

 

اینجا همه مردم، کفن آماده کردند

در پیش مردم، حرمت صاحب‌عزا بود

 

در کربلا یا سر به روی نیزه می‌رفت

یا هر تنی صدپاره با سرنیزه‌ها بود

 

آن‌جا سری در دست قاتل بود امّا

با خنجر کندی بریده از قفا بود

 

بعد سه‌روز، ارباب ما را دفن کردند

تجمیع جسم او به دست بوریا بود



مطالب مرتبط

بسم رب النور نور کرب و بلا
بسم رب النور نور کرب و بلا

دو شنبه, 27 مرداد 1399

پخش
مدار عشق...
مدار عشق...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش
خونمون این طرفه
خونمون این طرفه

پنج شنبه, 03 بهمن 1398

پخش