کاشکی من چاه بودم

گوش میدادم نیمه شب درد دلاشو

کاشکی من آب بودم

میگرفتم تو بغل اشک چشاشو

یا که سائل بودم 

میشنیدم حتی واسه یه بار صداشو

اما چه فایده 

کاشکی شمشیر بودم 

مثه ذوالفقار میذاشتم دست تو دستاش

یا سپر که آخر شد همش خرج جهزیه زهرا

یا اصن خاک بودم 

گرد و خاکی کیشدم به زیر پاهاش

اما چه فایده 

این علی ، علی سابق نیست 

خوشی ام که بر نمیگرده 

حق داره آخه با این دستاش 

زهراشو خودش کفن کرده 

زهراشو خودش کفن کرده 

با یه دل شکسته دستای پینه بسته 

علی رفت ...

بهتره بگیم ما روزی که رفته زهرا

علی رفت ...

بهتره بگیم ما روزی که رفته زهرا

علی رفت ...

غربت آخه بیشتر از این پهلوون خونه نشین 

غربت آخه بیشتر از این غربت  خونه نشین



مطالب مرتبط