نگاه رحمتت بر ماست؛ میدانم که میآیی
ز اشک دوستان پیداست؛ میدانم که میآیی
گذشته چاردهقرن و هنوز ای یوسف زهرا
تو تنها و علی تنهاست؛ میدانم که میآیی
به گوش شیعه از پشت در آتشزده گویی
صدای نالهی زهراست؛ میدانم که میآیی
به یاد کربلا، کربوبلا شد عالم امکان
زمان، هرروز عاشوراست؛ میدانم که میآیی
هنوز آیات قرآن از لب جدّت به نوک نی
به گوش زینب کبراست؛ میدانم که میآیی
به یاد آبآب تشنگان، چشم محبّانت
ز اشک و خون دل، دریاست؛ میدانم که میآیی
هنوز آن زخم پیکانی که بر چشم عمویت خورد
به چشم خونفشان ماست؛ میدانم که میآیی
تماشای خیالی سر اصغر به روی نی
شرار آتش دلهاست؛ میدانم که میآیی
به خون پاک مظلومان عالم میخورم سوگند
که مهدی، مصلح دنیاست؛ میدانم که میآیی
اگرچه غایبی، میثم به چشم خویش میبیند
لوای دولتت برپاست؛ میدانم که میآیی