دستهای کریم تو فهماند
که سخاوت به مال و ثروت نیست
در تواریخ مثل تو هرگز
هیچکس صاحب کرامت نیست
از پس پرده، دستهای شما
علّت قلبهای شاد شده
حاتم طایی از کرامت تو
صاحب شهرت زیاد شده
دست اعجاز، پیش تو عجز است
چهکسی از تو سر درآورده
جبرئیل از سلام سمت بقیع
در هوای تو پر درآورده
حُسن را نام تو حَسن کرده
بر گناهان، ثواب را بچشان
بر شب خشک این کویر بیا
بارش آفتاب را بچشان
دستهایت به خوب و بد، بخشید
لطف دست تو مثل خورشید است
در روایات خواندهام آقا
هستیاش را سهبار بخشیده است
بر فقیران شهر، سفرهی تو
درد را التیام میداده
از تواضع، امام أرض و سما
بر جزامی سلام میداده
رکنی از رکنهای آلکسا
با وجود تو استوار شده
مادرت فاطمه چه خوشحال است
پسرش مرد کارزار شده
صلح تو از نبودن یار است
جرأتت را جمل همه دیدند
دست بردی به قبضهی شمشیر
علم را با عمل، همه دیدند
ای که دادی جواب، بیپرسش
تشنگان را به آب هم برسان
ما دعاییم؛ ای عزیز خدا!
بر دعا استجاب هم برسان