خوب شد آمدی و فهمیدم
سر در خون خضاب یعنی چه
خیزران را که خوب حسّ کردم
آه بابا! شراب یعنی چه؟

قاری نیزه‌ها! مسافر من
زیر چشمت، ردّ کبودی چیست؟
راستی ای سلاله‌ی حیدر
قصّه‌ی خیبر و یهودی چیست؟

یادگاری آن شب صحرا
استخوان‌درد و این کبودی‌هاست
ولی این زخم تاول دستم
اثر کوچه‌ی یهودی‌هاست

حرکت دستم، علّتش این است
تار گردیده چشم کم‌سویم
گیسوی من که خوب یادت هست
نیست حالا؛ ولی نمی‌گویم

ازدحام و شلوغی بازار
ملأعام و رقص و خوشحالی
دور تا دورم از غریبه پر است
حیف! جای عمویمان خالی

پر خاکستر است رگ‌هایت
جای سر که تنور خولی نیست
طاقت من شده زیاد، بگو
قصّه‌ی ذبح از قفایت چیست؟




مطالب مرتبط

دیوونه منم...
دیوونه منم...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش
خونمون این طرفه
خونمون این طرفه

پنج شنبه, 03 بهمن 1398

پخش
بسم رب النور نور کرب و بلا
بسم رب النور نور کرب و بلا

دو شنبه, 27 مرداد 1399

پخش